ادامه پست قبلی

ساخت وبلاگ

اسفنده اما بخاطر کرونا مغازه ها نیمه بازن متوسط روزی ۵۰۰ تومان دخل میزنیم و اینم در حالی ه که قرار نیست تا چند هفته دیگه اوضاع خوب شه.. همه امیدومون امسال به عید بود که دود شد و رفت... دو سه روز قبل بحث دامون شد با محم مد.البته بحثش قبلتر شده بود که بغد از عید بیاد مغازه ما و شریک شه ... من موافقم نبودم اما بخاطر مح مذ قبول کردم ..‌ یه روز دیگه خیلی بحث جدی شد از پیش به نام میومدیم محمد ایده هایی داشت که به نظرم درست نبود. شتابزده و عجیب بودم یک ان زنگ زدم به روشن و باهاش حرف زدم اونم گفت بهتره به حرف خودم اتکا کنم و بی خودی به دامون اعتماد نکنم. نظرمن این بود که یا فروشنده مون شه یا پورسانتی کار کنه که استاد اصرار داشت که نه ما باهم حرف زدیم که شراکت... اما دامون به نظرم قابل اعتماد نیست ، همون طور که مسعوذ و‌ وکیل نژاد نبودن... کلا ماه جالبی نیست همه دپرسن همه نگرانن همه بی پولن ... دوست بیچاره بابا فرزانه هم فوت شد بخاطر کرونا.
الان ساعت نزدیکای سه شبه و بعد از بحث با مد مد در مورد آواز خوندن من و منفی نگریم فقط یه تک زد و هیچ مسیجی نداد...اینم اثرات ازدواج...

روزنوشت های من...
ما را در سایت روزنوشت های من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : golnaz25o بازدید : 153 تاريخ : پنجشنبه 22 اسفند 1398 ساعت: 10:26